بازی بابا و آرشا
سلام گلم صبحت به خیر مامانی دیشبم از دندون درد نخوابید تو هم ماشالا تا صبح برای خودت بازی کردی ولی امروز اومدم تا از گلایه کنم دیشب تو حسابی با بابایی بازی کردی من دراز کشیده بودم یهو تو تکون خوردی به بابایی گفتم بابایی هم با ذوق اومد و گفت میخوام بچم رو باهوش کنم هی بابایی یه تلنگر میزد به شکمم و به تو میگفت آرشا بابا حالا نوبت شماس تو هم ماشالا فوری جواب میدادی منم فقط از تعجب میخندیدم خلاصه یه10-15 دقیقه همینجوری با بابا بازی کردی آخرش من گفتم محمد بسشه شاید اذیت بشه اونم گفت نه بابا اذیت چی؟بچم خوشش اومده منم دیدم بابا دست بردار نیست با ضربه بعدیه تو یه دست ک...
نویسنده :
مامان و بابایی
15:19